اساسا من زن هستمو تو مرد...
اما نگران نباش!
به کسی نخواهمــــــــ گفت
که در پس مشکـــــــــلات و درد هایــــــــیکه
توبرایم ساختی وتحمل کردم
درپس نامــــــــــردی ونامهربــــــانی ای که
دیدمو دم نزدم
ودرپس بی معرفتــــــــــی هایی که
دیدمو معرفت به خرج دادم
مــــــــــــــــن مــــــــــــــ ــــــــــــردتـــــــــــ ـــــــربودم...!!!
ببینمتـــــــ. . .
گونه هایت خیس اســـتـــــ . . .
باز با این رفیق نابابـــــتـــــــــ . . نامش چه بود؟
هان! باران. . .
باز با "باران " قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میكنــــــد
می دانی ؟
وقتی قبل از برگشتن فعل رفتنی در کار باشد
محبت خراب می شود
محبت ویران می شود
محبت هیچ می شود
باور کن
یا برو
یا
بمان
اما اگر
رفتی ...
هیچ وقت برنگرد.
هیچ وقت ......
"نادر ابراهیمی"
چه دنیای ساکتی!..
دیگر صدای تپش قلبها غوغا نمیکند،......
بی گمان همه شکسته اند!...
دل من تو شهر سنگی دنباله یه هم صدا بود
میون این همه غریبه چشمای تو آشنا بود
تا اومدم که بفهمم تو شدی بود و نبودم
تا اومدک که بفهمم دیگه عاشق شده بودم
پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا
از کودکی فال فروش پرسیدم چه میکنی؟گفت به آنهایی که در دیروز و امروز خود مانده اند فردا را میفروشم . . .